۱۱۳- همممم


نمیدونم شایدم نمیتونم! اما از مردن ادما هیچ تصوری ندارم! خوب رفته مرده! نبودش احساس میشه دلم برا عروس گفتنش به مامانم تنگ میشه هر سال عید نفراولی که میرفتیم سراغش عمه بزرگه بود اما الان! ولی خوب راحت شد! رفت! اونی که عذاب میکشه همه چیزش به هم میریزه شوهرشه! 

کل کارام ریخته سرم ۳۰ام ۶ام ۲ام ۸ام ۱۱ام امتحان دارم هیچ کدومشو نخوندم! الانم حسو حال درس ندارم !

نظرات 3 + ارسال نظر
گرگ شب پنج‌شنبه 20 آبان 1389 ساعت 16:07 http://nighthowls.wordpress.com/

زندگی همیشه بر طبق انتظار پیش نمی‌ره، مرگ جزء اون قسمتی هست که همه می‌دونیم هست اما انتظارش رو نداریم.. به قول فروغ کاریش هم نمی‌توان کرد، خیلی هم خوب است..

Miss o0o0o0om جمعه 21 آبان 1389 ساعت 11:21 http://www.oooooom.blogfa.com

خدا رحمتشون کنه....!
خوب ارواروم شروع کن به خوندن....!
:*!

تو پنج‌شنبه 4 آذر 1389 ساعت 20:10 http://www.chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com

خدایش بیامرزد...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد